۱۳۹۱ اردیبهشت ۵, سه‌شنبه

حکومت مشروطه پادشاهی و دموکراسی

برسی های استادان و نویسندگان برجسته در مورد مشروطه پادشاهی ودموکراسی


نوشته زیر تفسیر و ترجمه ایست از سازمان جوانان خواهان شاهنشاهی ایران از
 
برسی های استادان و نویسندگان برجسته آمریکایی ایرانی درباره حکومت مشروطه پادشاهی و دموکراسی.

برخی بگمانند که شاهنشاهی به معنی آن است که فردی به نام شاه و دارای
 
مقام شاهی برای بررسی و باز کردن مسائل و پیشامدهای کشورش فرمان می دهد, و شاه دارای نیرویی بالای قانون است.

شاید نام اینگونه حکومت پادشاهی را رژیم پادشاهی دیکتاتوری می توان
 

گذاشت.بهر روی چنین گمان روی سخن این نوشته نیست.

سخن ما اینجا درباره حکومت مشروطه پادشاهی است و این حکومت با رژیم
 
پادشاهی خود رائی و خود خواهی متفاوت است.در اساسنامه مشروطه پادشاهی نیروی پادشاه محدود یا مشروط است و آئین مشروطه پادشاهی و برقراری دموکراسی در کنار پادشاهی جای می گیرد.

دموکراسی و مشروطه پادشاهی نتیجتا یکدیگر را رد نمی کنند و دو نیروی
  
مخالف از یکدیگر نیستند.بویژه, در حکومت مشروطه پادشاهی پادشاه بالاترین پایگاه کشوری است وپادشاهی خانوادگی و نخست زادگی است.پادشاه با اراده مردم پادشاه می شود نه با حکم آسمانی, و نظریات مردم از راه نمایندگان انتخابی مجلس(کنگشسنتان) و نخست وزیر شنیده می شود. نخست وزیر در بالای دولت قرار می گیرد و نیروی اجرائیه را بدست دارد.

قوانین 
۷ کشور از ۱۵ کشور اتحادیه اروپا و نیمی از کشورهای اروپای باختری  مشروطه پادشاهی است و در این کشورها مشروطه پادشاهی بسیار پایدار و دلخواه مردمانش است.

در اینجا لازم است اندکی به گذشته نگاه کنیم و ریشه و پیشرفت مشروطه
 
پادشاهی را در اروپا شناسایی کنیم و با آن بیشتر آشنا شویم.

کشورهای اروپایی آئین پادشاهی ایرانیان باستان را یک به یک در طول سالیان
 پذیرفتند و پادشاهانشان به شکل تنها نیروی فرماندهی و رهبری بر مردم فرماندهی و رهبری بر مردم فرمانروایی میکردند.

در سال 
۱۲۱۵ ترسایی با رای و تصویب و امضای فرمان آزادی(مشروطه) توسط "King John" گامهای اولیه بسوی رژیم مشروطه پادشاهی در اروپا به حرکت 
افتاد.

در ابتدای قرن 
۱۷ میلادی این نوع حکومت پادشاهی که پادشاه تنها کانون فرماندهی و رهبری است و محدویت ها را خود تعیین میکند در اروپا مورد انتقاد شدید قرار گرفت.در اروپا با شروع جنگ داخلی انگلستان و با استفاده از نوشته های "Thomas Hobbes" و "John Locke" در قرن ۱۷ ترسایی گامهایی برای کاهش 
نیروی پادشاه در آن کشور آغاز شد.در انگلستان, با رویداد انقلاب 
۱۶۸۸ترسایی از سوی پارلمان آن کشور به نیروی پادشاه محدودیت بیشتری داده شد.و این رویه در جهت اقتدار بیشتر پارلمان ادامه یافت تا در زمان حکومت ملکه ویکتوریا قدرت پارلمان(مجلس) کاملا پابرجا گردید و تا امروز هم ادامه دارد.

پیشرفتهای مشابه نیز در جنوب کانال انگلستان رخ داد.نخست در کشور فرانسه
  
و سپس نزدیک یک قرن بعد در پهنه اروپا, مشروطه پادشاهی رواج گرفت.این دو رویداد سیاسی منجر به محدویت کامل نیروهای پادشاهی و استحکام و پایداری مشروطه پادشاهی در قاره اروپا گردید.جنگ جهانی اول و دوم رنجش و ویرانیهای بسیاری در برخی از کشورهای اروپایی پدید آورد و رژیم رهبری مطلق یا دیکتاتوری در آن کشورها دیگر نتوانست پایدار بماند و از آن زمان این رژیمها تا حدودی بر انداخته شدند.

بنابراین با بازگشت و پیشرفت از پادشاهی مطلق به مشروطه پادشاهی, کشورهای
 
پادشاهی انگلستان, اروپای شمالی و اسکاندیناوی با شیوه تازه به سرمایه گذاری برای پیشرفت اوضاع ملت و دولت پرداخته و راه حل را در برقراری مشروطه پادشاهی دانسته و آن را دموکراسی برای همه نام دادند.

بنابراین بازگشت و رونق گرفتن حکومت پادشاهی, یا دموکراسی در اروپا
 
نخستین بار بدست ایرانیان در ایران پایگذاری شده بود, منجر به اتحاد ملی و کشوری بین همه کشورهای اروپا شد و در دریای پر آشوب سیاسی, مرکزیت خود را برقرار ساخت.مردم این کشورها شیوه های گوناگون رهبری را بیاد می آورند و دلیل اصلی اینکه به حکومت پادشاهی مهر می ورزند آنست که با رجوع پیاپی به تجربیاتشان و نگاه کردن به تاریخ, شیوه پادشاهی دموکراتیک را برگزیدهاند.

در اینجا یک نکته آشکار است و شاید هم برای بسیاری شگفت آور باشد که
 
بدانند دولت های انگلستان , دانمارک, هلند,سوئد و بلژیک با حکومت مشروطه پادشاهی اداره میشود ولی این دولتها همیشه دموکراتیک نامیده شده اند و بدین شکل هم در بینش و پندار همگان جای گرفته اند.

شگفت است که دموکراسی تنها یک روش رهبری است نه نوع حکومت و حکومت های
مشروطه پادشاهی که ما یادآور آنها شده ایم بی گمان دموکراسی هستند ولی
جمهوری نیستند.

از نظر کیفیت عمل حکومت های مشروطه پادشاهی یک تفاوت مهم با رژیم جمهوری دارند و آن اینست که حکومت پادشاهی نگهدار عنصر پیوستگی با آئین باستانی
است و برخلاف رژیم جمهوری که این عنصر را بصورت غیرطبیعی وارد میکند,مردم
 و فرهنگ مردمی نقش بزرگی در ایجاد ثبات و پایداری حکومت و ملت دارند و پادشاه سمبل یگانگی است.
کشورهای اسپانیا و بلژیک که بدلیل مشکلات درونی مانند برخورداری از
 
گروههای گوناگون فرهنگی و زبانی تنها راه چاره را در حکومت پادشاهی دانستند و با بسیاری از کشورهای اروپایی هم مرام شدند و پادشاهی را بعنوان دموکراسی برای خود برقرار نمودند.جالب است که از سوی دیگر پادشاهی را از روی سودجویی برای کشورهای جهان سوم بویژه ایران که آورنده حکومت پادشاهی و دموکراسی بود رد کردند.
امروز کشورهای انگلستان,دانمارک,بلژیک,هلند و سوئد در میان پیشرفته ترین
 
و پیشروترین کشورهای دموکراتیک جهان بشمار می روند.
امیر ابراهیمی.

در این بررسی,از کتابها و نوشته های زیر سود برده شده است:


Richard Rose and Dennis Kavanagh, “The Monarchy in Contemporary Political Culture” Comparative Politics, Vol8, 1976.
Dr. Manoutchehr M. Eskandari-Qajar “In Defense of Monarchy in an Age
 
of Democracy” Published on 1999 by Santa Barbara City College Publication.


به اشتراک بگذارید:(کدنویسی این ابزارک)

Balatarin :: Donbaleh :: Azadegi :: Risheha :: Cloob :: Oyax :: Yahoo Buzz :: Reddit :: Digg :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Email To: :: Subscribe to Feed